پیامبر، نماز و کودکان

روزی پیغمبر اکرم با جمعی از مسلمانان در نقطه ای نماز می گذارد.

موقعی که آن حضرت به سجده می رفت حسین علیه السلام که کودک خردسالی بود به پشت پیغمبر سوار می شد و پاهای خود را حرکت می داد و هی هی می کرد.

وقتی پیغمبر می خواست سر از سجده بر دارد او را می گرفت، پهلوی خود به زمین می گذارد.

باز در سجده ی دیگر، و تا پایان نماز طفل مکرر به پشت پیغمبر سوار می شد.

یک نفر یهودی ناظر این جریان بود. پس از نماز به حضرت عرض کرد:

شما با کودکان خود طوری رفتار می کنید که ما هرگز چنین نمی کنیم.

پیغمبر اکرم در جواب فرمود:

اگر شماها به خدا و رسول خدا ایمان می داشتید با کودکان خود عطوف و مهربان بودید. مهر و محبت پیغمبر عظیم الشأن نسبت به کودک، مرد یهودی را سخت تحت تأثیر قرار داد و صمیمانه آیین مقدس اسلام را پذیرفت (۱) و همچنین نقل شده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله مردم را به نماز خواند و حضرت امام حسن علیه السلام طفل خردسال صدیقه ی اطهر نیز با آن حضرت بود.

پیغمبر طفل را پهلوی خود نشاند و به نماز ایستاد. یکی از سجده های نماز را خیلی طول داد.

 راوی حدیث می گوید:

من سر از سجده برداشتم، دیدم حضرت حسن از جای خود برخاسته و روی کتف پیغمبر صلی الله علیه و آله نشسته است، وقتی نماز تمام شد مأمومین گفتند: یا رسول الله، چنین سجده ای از شما ندیده بودیم، گمان کردیم وحی به شما رسیده است.

 فرمود: وحی نرسیده بود، فرزندم حسن در حال سجده بر دوشم سوار شد، نخواستم تعجیل کنم و کودک را به زمین بگذارم، آن قدر صبر کردم تا طفل، خودش از کتفم پایین آمد.


این عمل رسول اکرم صلی الله علیه و آله با کودک خردسال خویش در محضر مردم نمونه ی روشنی از روش آن حضرت در تکریم کودک است، پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله با طول دادن سجده حداکثر احترام را درباره ی فرزند خود معمول داشت و در ضمن به همه مردم راه شخصیت و استقلال کودک را آموخت. (۲)

پی نوشت :

۱٫ بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۸۳٫
۲٫ بحارالانوار، ج ۱۰، ص

«ای نایب امام، بفرما که جان دهیم»

به بهانه بیانات مهم رهبر انقلاب

«ای نایب امام، بفرما که جان دهیم»

این نایب امام، بفرما که جان دهیم/ جانی که عاشقانه فدای تو سرور است/ جان می دهیم و ننگ ملامت نمی خریم/ حرف دل امام، همان حرف آخر است!

شیرازه - رهبر معظم انقلاب در دیدارهای که با قشرهای مختلف مردم در استان خراسان شمالی داشتند، در خصوص تحریم ها و فشارهای دشمنان بیاناتی مهمی فرمودند.  یکی از شاعران کشورمان در این خصوص ابیاتی را سروده است که در ادامه می آید:



از خود گذر کنیم که این خوان آخر است

این انقلاب بیمه عباس و اکبر است

 

تحریم می کنند که تسلیم مان کنند

غافل از این که دل به بلاها شناور است

 

بیم هلاک نیست کسی را که از ازل

چشم امید او به خدای پیمبر است

 

با سکه و دلار نداریم هیچ کار

ما را به سر هوای اشارت رهبر است

 

این نایب امام، بفرما که جان دهیم

جانی که عاشقانه فدای تو سرور است

 

جان می دهیم و ننگ ملامت نمی خریم

حرف دل امام، همان حرف آخر است!

دلنوشته/از یاران خمینی بگو


دلنوشته/از یاران خمینی بگو



بگذار با تو سخن بگویم، ای قامت کشیده در میان تپه‌ها، ای ناظر رود همیشه جاری «دز»

ای که هزاران سال، برای تپه‌ها و دره‌های هفت تپه، پدری کرده‌ای!

ای که تاریخ را بهتر از هر آنچه نوشته شده، دیده‌ای و لمس کرده‌ای!

همه می‌دانیم جنگ‌ها، تمدن‌ها، ‌قتل و غارت، و هر آنچه در کتاب تاریخ، در رابطه با این قطعه زمین، نوشته شده است در کتیبه ذهنت ورقی بیش نیست؛ تو لب به سخن بگشا.

 

زیگورات چغارزنبیل در هفت تپه ـ سردار شهید محمدحسین باقرزاده و سردار شهید حاجی شیرسوار


ادامه نوشته

تقدیم به امام زمان(عج)


تقدیم به امام زمان(عج)
فرياد هم كه مي كني كسي نمي شنود، همه غرق اند در تلاطم درياهاي تكراري .
همه شناورند در زندگي. كسي صداي تو را نمي شنود .
همه عادت كردند به اين خستگي و روز مرگي.
تاريخ در سينه دارد اين نشنيدن را. تاوان آن را هنوز پس نداده .
انتظار مي كشد تا انتقامش را بگيرد .
اين جا همه چيز و همه كس درگير خود هستند و خود .
تو به چه مي انديشي؟
دغدغه هاي من دغدغه هاي تو نيست ! دغدغه هايت چيست؟
يادمان مي رود آخر هر هفته را .
من فراموش كارم و گناه كار. تو خود ورق پاره هاي نامه ام را امضا كن .
دلم اندازه تمام روز هاي نيامدنت گرفته.
مي دانم كه پشت ابرهاي آسماني.
تمام ابرها را نگاه مي كنم شايد پشت يكي از آن ها خورشيد پشت ابر را بيابم.
جهان انباشته از انسان هاي خطا كار است و همه در دل، تو را انتظار مي كشند.
كاش اين قدر فراموش كار نبوديم.
گاه يادمان مي رود كه كسي هم ميان ما عبور مي كند.
كه شايد ...
آن قدر ها مشغول هستيم كه گاه يادمان مي رود شايد همين حالا مشغول ثبت كار هايمان باشي.
يادمان مي رود كه تو هستي و ما چشمانمان تو را نمي بيند.
من كه دغدغه ام « قالوا بلي» بود حالا نمي دانم چرا جهان پر از زرق و برق مرا سخت به سوي خود مي كشد .
ديگر قلم كم آورده براي نگاشتن حرف هاي شرمسارگونه اين حقير .
اين دنيا تا نيايي صوت مهيب را هم نمي شنود .
گرفتارم در هجوم حادثه هاي بي تو ...
ادركني

طنین یاس

با هم بخندیم

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻧﻤیشد ﭘﺸﻪ ﻫﻢ ﻣﺜﻞ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﺑﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﮐﻨﻪ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﺸﻪ ﺑﮑﭙﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷه؟

**************************************************

روباهی موبایلی دید؛زاغه از بالای درخت گفت:

اگه پایین آنتن نمیده بده بالا برات بگیرم

روباه موبایل و داد زاغ گفت: این عوض قالب پنیر کلاس سوم ابتدایی

**************************************************

یکی از دردناکترین لحظه های زندگی اینه که وقتی داری امتحان میدی

بغل دستی هات از ماشین حساب استفاده کنن

و تو ندونی واسه چی دارن از این ماشین حساب استفاده میکنن !

**************************************************

به نظرم یه عده پیدا بشن اسپری و مام نذر کنن دم مترو پخش کنن خیلی بیشتر ثواب می کنن تا جوجه کباب بدن توی بهش زهرا....

**************************************************

تو انتشارات دانشگاه یه دختره در فلشش رو گم کرده بود بعد آروم از من پرسید : ببخشید اگه فلش سر نداشته باشه ویروسی می شه؟؟

**************************************************
 یه سوال فنی:

چرا "فوت” سرده و "ها” گرمه ؟

مگه جفتشون از دهن در نمیاد چرا "فوت” میکنی سرده و "ها” میکنی گرمه

**************************************************

فقط تو ایرانه که موقع سبقت از ماشین جلویی تمام سر نشینان دو ماشین همدیگه رو نگاه میکنن

لبیک یا محمد(ص)

تصویر بچه های مسجد

147.jpg

شهادت را مايه‌ي حيات دانست

 شهادت را مايه‌ي حيات دانست و بسان پروانه‌اي گِرد شمع وجود عشق چرخيد تا سرانجام خاكستر وجودش را تقديم به محبوب نمود ...
.bmp

ادامه نوشته

پشت درهاي بسته به انتظار نشسته بود؛ او كه در سر هواي رفتن داشت ...

پشت درهاي بسته به انتظار نشسته بود؛ او كه در سر هواي رفتن داشت ...

«احمد» يكي از عاشقاني است كه در روستاي «ايج» در ميان سرزمين سبز صداقتها و در كنار ساده نشينان ساحل عشق در كلبه‌اي گرم و با صفا، پا به گيتي نهاد.

.bmp

ادامه نوشته